معلمم مرا دوست می دارد
من هم او را دوست می دارم
مادرم مرا دوست می دارد؛ "از پستان محبت الله"[1]شیرم داد و "در آغوش معرفت الله"[2]تربیتم كرد و "به فضایل عالم انسانی"[3] دلالتم نمود. پدرم مرا دوست می دارد؛ "كمال سعی در تدین"[4]
من مبذول كرد و مرا در "صون هدایت الهیه محفوظ و مصون"[5]داشت. مادر و پدرم مرا دوست می دارند و مرا "موظبت و محافظت و تربیت"[6]نمودند و كوشیدند از "معدن"[7] وجودم"احجار كریمه"[8] به ظهور آید. خواهر و
برادرم مرا دوست می دارند و كمك كـردند تا "از بدو حیـات، نسیم محبت الله استنشاق"[9]نمایم و "از رائحه ی هدایت الله به اهتزاز"[10]آیم.
اماغیر از مادر و پدر و خواهر و برادرم، یك شخص دیگری هم مرا دوست می دارد. او هم در"تعلیم آداب و اخلاق و حسن اطوار و حسن اعمال و افعال"[11]به من، كوشیده است؛ او هم در "انعقاد قلب"[12]من "بر محبت حضرت احدیت"[13]تلاش كرده است؛ او هم به من "حسن اخلاق"[14]آموخته است؛ او هم به من "اخلاق ربانی"[15]و "اطوار رحمانی"[16] یاد داده است.خوب به خاطر دارم كه او، هر بامداد روز جمعه، با نهایت خلوص و محبت، خانه و كاشانه ی خود را ترك می كرد و بدون ادنی چشم داشتی، سر كلاس درس اخلاق حاضر می شد تا به من و همسالانم درس عشق و ایثارگری و خدمت و فداكاری بدهد. آری او معلم درس اخلاق من بود.
اونیز به اندازه ی مادر و پدر و خواهر و برادرم مرا دوست می داشت؛ چون همان فضایل وكمالاتی را به من یاد می داد كه آنان می كوشیدند یاد بدهند. او نیز در رشد و تعالی من همان تأثیری را داشت كه آنان داشتند؛ و در سرنوشت من همان نقشی را به عهده گرفت كه آنان گرفتند؛ پس او نیز از لحاظ روحانی جزء خانواده ی من است؛ آری او است كه
"به منزله ی پدر روحانی...به فرزند خود"[17]كه بنده باشم، "زندگی جاودانی"[18]بخشید؛ "این است كه...به موجب شریعت الله"[19]"ازوُرّاث"[20] بنده محسوب است. پس معلم درس اخلاقم هم مرا دوست می داشت و به همین سبب من هم او را دوست می دارم و تا ابد رهین محبت عاشقانه و تلاش خالصانه اش هستم و همواره برای شمول عنایات و تأییداتالهی برای خودش و فرزندانش دعا می كنم.
[1]
گلزار تعالیم بهایی، ص 106.
[2]
همان.
[3]
همان، ص 108.
[4]
همان، ص 104.
[5]
همان، ص 111.
[6]
همان، ص 112.
[7]
همان، ص 104.
[8]
همان.
[9]
همان، ص 110.
[10]
همان.
[11]
همان.
[12]
همان، ص 111.
[13]
همان.
[14]
همان، ص 110.
[15]
همان، ص 111.
[16]
همان.
[17]
كتاب مستطاب اقدس، ص 134.
[18]
همان.
[19]
همان.
[
[20]
همان.